دهـکــده ادبـیــات پـاســارگــاد
به وبلاگ خودتون خوش آمدید امیدوارم لحظات خوبی را سپری کنید
يكی از مهمان ها به حمايت از سگ ها برخاست: «چه كارشون داری؟ اين طفلكيا به كسی كاری ندارن.» صاحبخانه گفت، «اينا گيرندن.» ما به تصور اينكه مهماندار قصد شوخی دارد خنديديم، اما صاحبخانه يكی از آن نگاه هايی كه پدرانش از روی ديوار اطاق انتظار به ما كرده بودند، حواله مان داد و ما فهميديم شوخی نمی كند. وقتی همه هره و كرهٌ ناموجه مان را جمع و جور كرديم، مهماندار فصلی در بارهٌ اصالت سگ هايش سخن راند: يكی تازی كم مانندی بود كه جد بزرگش را گرازی در شكارگاه ناصرالدين شاه پاره كرده بود؛ دومی سگ گرگی اصيلی بود كه شجره نامه اش موجود بود و تا دوازده پشتش را معرفی می كرد؛((((بقیه داستان را در ادامه مطلب بخونید))))

ادامه مطلب...
ارسال توسط نــاهـــــیــد
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 155 صفحه بعد